سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموختنی هائی که به درد من خورد

 

امیدواربیاموزیم که : همیشه کسی هست که به ما احتیاج دارد.

بیاموزیم که : هیچ وقت و هیچ وقت زود قضاوت نکنیم.

بیاموزیم که : انسان های بزرگ هم اشتباه می کنند.

بیاموزیم که : همیشه و همیشه بخندیم.

بیاموزیم که : هرگز نگذاریم کسی عصبانیتمان را ببیند.

بیاموزیم که : به انسان ها مانند سکوی پرتاب نگاه نکنیم.

بیاموزیم که : هرگاه که ترسیده ایم ، شکست خورده ایم.

بیاموزیم که : غرور انسان ها را هرگز نشکنیم.

بیاموزیم که : هرگز وابسته کسی نباشیم.

بیاموزیم که : زمان زیادی نیاز است تا به آن شخصی تبدیل شویم که آرزویش را داریم

بیاموزیم که :  یا ما رفتارمان را کنترل می کنیم یا رفتار ما را کنترل می کنند .

بیاموزیم که :  گاهی اوقات از کسانی که انتظار داریم در هنگام شکست ما را یاری کنند ، سخت ترین ضربه را خواهیم خورید.

بیاموزیم که :  گاهی اوقات حق داریم عصبانی شویم اما این حق را نداریم که ظالم و ستم کار باشیم .

بیاموزیم کهزندگی را از طبیعت یاد بگیریم،

چون بید متواضع باشیم، 

چون سرو ، راست قامت،

مثل صنوبر ، صبور ،

مثل بلوط مقاوم ،

مثل رود ، روان ،

مثل خورشید با سخاوت و

مثل ابر با کرامت باشیم .


ببین ثروتمندی یا فقیر

روزی یک مرد ثروتمند ، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : « نظرت در مورد مسافرت مان چه بود ؟ »

پسر پاسخ داد : « عالی بود پدر ! »
پدر پرسید : « آیا به زندگی آن ها توجه کردی ؟»
پسر پاسخ داد: « فکر می کنم !»
پدر پرسید : « چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ »
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : « فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا . ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند . حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آن ها بی انتهاست !»

در پایان حرف های پسر ، زبان مرد بند آمده بود .

پسر اضافه کرد : « متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم !»


خدا و شیطان

به نام خدا

امید دارم که حال همه شما خوب باشه

همیشه توی زندگی نمود خوب و بد را خدا و شیطان برامون یا برام و یا اینکه براتون مثال می زدن ولی آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟! ازتون می خوام برای خوندن این مطلب کمی حوصله بذارین و اگر هم حوصله ندارین حداقل آخرش را حتماً بخونین

 

امیدوار

 

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟!

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند...

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: "بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله، آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد، پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما  نمایانگر ماست ، خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد، سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا، سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."

شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

 در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

استاد زیاد مطمئن نبود.  پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: " شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.

اسم اون جوون کسی نبود جز آلبرت انیشتن!!!

منظورم که گفتم آخرش را بخونید ( و آن شاگرد پاسخ داد .... ) می باشد.


ترس از خدا

غریزه ترس در وجود آدمی، بازدارنده انسان از هر آن چیزی است که برای او خطر آفرین باشد. چه نسبت به مال و زندگیش یا جانش و یا دین و اعتقادش. البته اگر از این غریزه خدادادی، درست استفاده شود و از افراط و تفریط در آن خودداری گردد.

مهمتر و سازنده تر از هر ترسی، ترس از خداوند است که انسان را از گناه و معصیت بازداشته و به مسیر سعادت رهنمون می گردد. از این جهت در قرآن و روایات معصومین (ع) بر ترس از خداوند تاکید فراوان شده است.

ذوالنون مصری (از دانشمندان اسلام) می گوید: مردمان تا ترسکار باشند، بر راه باشند و چون ترس از دل ایشان برفت، گمراه شوند. 


علت ترس از مرگ چیست؟

    جواب :
     مهمترین علت ترس از مرگ چند چیز است‏که دو علت آن عبارتنداز: 1- تعلق داشتن به دنیا کسى که خود را وابسته به دنیا مى‏بیند و خود را دل سپرده و دلباخته دنیا مى‏داند هرگز حاضر نیست ازاسباب تعلق تعلقات خود دل بردارد و چون مرگ را روز جدایى از تعلقات مى‏داند به شدت از آن مى‏ترسد که این ترس به اعتبار سببش یعنى دلبستگى‏به تعلقات بسیار مذموم مى‏باشد. 2- عقاب و عذاب بعد از مرگ گاهى انسان‏دل را به دنیا نبسته است ولى از مرگ هم مى‏ترسد چون بر اثر گناه خود را از عذاب الهى و خشم او ایمن نمى‏دارد این ترس بسیار ممدوح است زیراهمیشه انسان را به یاد مرگ مى‏اندازد و یاد مرگ هم آثار بسیار مفیدى براى روح دارد. حضرت على(ع) مى‏فرمایند:
    من صور الموت بین عینیه هان امرالدنیا علیه‏؛ هرکس مرگ را بین دو چشمش تصور کند امر دنیا بر او سبک مى‏گردد و دنیا را به هیچ مى‏انگارد» (الغرر والدرر باب الموت به بقل ازسرالاسرأ على سعادت ج 2 ص 160 روایت 11) فقط یک شرط مهم دارد و آن این است که ترس نباید آن قدر بر وجود انسان غلبه کند که او را از رحمت‏خداوند تعالى مأیوس سازد؛ زیرا گناه هر چند بزرگ باشد رحمت خدا بزرگترو وسیع‏تر است این ترس باید در حدى باشد که به تقواى انسان بیفزاید واو را از گناهان بپرهیزاند. آباد ساختن آخرت با عمال صالح و استغفار در پیشگاه‏خداوند براى راه از بین بردن ترس از مرگ است.